شمعم ز چه سرگشته ی پروانه ام امشب
فرزانه ام از چیست که دیوانه ام امشب
فرزانه ام از چیست که دیوانه ام امشب
لب تر نشده از باده هنوزم،ولی از شوق
شد خانه پر از نعره ی مستانه ام امشب
شد خانه پر از نعره ی مستانه ام امشب
بیگانه شدم از همه یاران و عزیزان
با خویش هم ای وای که بیگانه ام امشب
با خویش هم ای وای که بیگانه ام امشب
پا تا به سرم دل شد و افتاد به زلفش
تا چنگ بر آن طره زند شانه ام امشب
تا چنگ بر آن طره زند شانه ام امشب
ای ماه شب چارده این جلوه گری چیست
خورشید جهان آمده در خانه ام امشب
خورشید جهان آمده در خانه ام امشب
خورشید هم آن به که دگر رخ ننماید
کان ماه قدم هشته به کاشانه ام امشب
کان ماه قدم هشته به کاشانه ام امشب
.
.
( دیوان-64 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر