گیسوی تو،امروز پریشان سخنی داشت
وان چشم هوس ریز تو،خندان دهنی داشت
وان چشم هوس ریز تو،خندان دهنی داشت
با یِ نگه گمشده،آن چشم گرانخواب
با من سخنی گفت و چه شیرین سخنی داشت
با من سخنی گفت و چه شیرین سخنی داشت
پیکر چون گل یاسش و همرنگ بنفشه
آن حسرت نازک بدنان پیرهنی داشت
آن حسرت نازک بدنان پیرهنی داشت
بیداد خزان،آفت پاییز مبیناد
آن باغ بهشتی که چنین یاسمنی داشت
آن باغ بهشتی که چنین یاسمنی داشت
پیرایه چه بندم به سخن،آن مه خوبان
رویی خوش و گیسوی شکن در شکنی داشت
رویی خوش و گیسوی شکن در شکنی داشت
.
.
( دیوان-75 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر