۱۳۹۱ شهریور ۱۸, شنبه

چشم خندان

گیسوی تو،امروز پریشان سخنی داشت
وان چشم هوس ریز تو،خندان دهنی داشت

با یِ نگه گمشده،آن چشم گرانخواب
با من سخنی گفت و چه شیرین سخنی داشت

پیکر چون گل یاسش و همرنگ بنفشه
آن حسرت نازک بدنان پیرهنی داشت

بیداد خزان،آفت پاییز مبیناد
آن باغ بهشتی که چنین یاسمنی داشت

پیرایه چه بندم به سخن،آن مه خوبان
رویی خوش و گیسوی شکن در شکنی داشت

.
.
( دیوان-75 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر