۱۳۹۱ مهر ۳, دوشنبه

جگری سوخته

در سینه و دل آتشی افروخته دارم
از شمع محبت جگری سوخته دارم

منگر تو به لبخند که غم های جهان را
در این دل ماتم زده اندوخته دارم

در سینه ی مادر نه،که در پشت پدر هم
دیدم که دلی زار و غم آموخته دارم

تا صبح قیامت سخن از جور تو می رفت
دردا که من از شکوه لبی دوخته دارم

.
.
( دیوان-135 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر