۱۳۹۱ آبان ۲۵, پنجشنبه

ندیدم

تا جوان بودم ز هستی غیر ناکامی ندیدم
روز پیری ای عجب جز بی‌‌سرانجامی ندیدم

پختگی گر پیشه کردم،سوختم از پختگی ها
ور پی خامان گرفتم خیری از خامی ندیدم

آبرو گر خواستم،شد حاصلم بی‌آبرویی
نام نیک از خواستم،جز ننگ و بدنامی ندیدم

در کتاب عمر و در آئینه‌ی هستی دریغا
غیر نومیدی نخواندم،غیر ناکامی ندیدم

ادعای فضل و نقش خودستایی دیدم اما
در بسی دانشوران جز مردم عامی ندیدم


  1318

.
.
( دیوان-131 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر