۱۳۹۱ آبان ۲۹, دوشنبه

شب چهارم

ای به تو دل بسته سراپای من
پر شده از عشق تو دنیای من

ای شده روشنگر کاشانه‌ام
پر ز می مهر تو پیمانه‌ام

امشب اگر ماه نهان کرده رو
روی تو اینجاست،چه حاجت بدو

پرتو رخسار تو،مهتاب من
روی تو،رویای خوشِ خواب من

*          *          *

خوب،بیا تا سخنی سر کنیم
از می اندیشه لبی تر کنیم

گر نشدی خسته ز غوغای من
گوش فرا دار به آوای من

چون لب گهواره سخن پوش باش1
یکنفس از غنچه دهان،گوش باش


1-سخن‌پوش را به معنی ساکت آورده‌ام

.
.
( دیوان-249 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر