همایون درختی سر افراخته
جهان را بهشتی نشان ساخته
جهان را بهشتی نشان ساخته
فروهشته برگ و فرا برده شاخ
به سایه فرو برده دشتی فراخ
به سایه فرو برده دشتی فراخ
گذشته ز دو سوی گیهان پرش
جهان سر به سر زیر بال اندرش
جهان سر به سر زیر بال اندرش
به هر سوی گسترده شاخی ستبر
کشیده سر آسمانسا به ابر
کشیده سر آسمانسا به ابر
ز رخشنده گلهای نوخاسته
به هر شاخه گلزاری آراسته
به هر شاخه گلزاری آراسته
فلک گشته بر سرش سالی هزار
همان ایمن از بد کنش روزگار
همان ایمن از بد کنش روزگار
وزیده برو سهمگین بادها
ز نابخردان دیده بیدادها
ز نابخردان دیده بیدادها
نه هیچ از کشن شاخ او گشته کم2
نه آن راست بالای او گشته خم
نه آن راست بالای او گشته خم
پر و بال او سایه گستر هنوز
کنارش پر از ماه و اختر هنوز
کنارش پر از ماه و اختر هنوز
همان میوه و گل همان برگ و شاخ
همان نغز دار و همان سبز کاخ 3
همان نغز دار و همان سبز کاخ 3
بر افراخته چتر شاهنشهی
تراود ز هر برگ او فرهی
تراود ز هر برگ او فرهی
سرافرازیش بار و نیروش برگ
دهانی گلشن خنده پیما به مرگ
دهانی گلشن خنده پیما به مرگ
بزرگی دهد سایهاش مرد را
گرامی کند سایه پرورد را
گرامی کند سایه پرورد را
«برومند باد آن همایون درخت
که در سایهاش میتوان برد رخت»
که در سایهاش میتوان برد رخت»
1-این منظومه در جشن هزاره خداوند سخن پارسی سروده و منتشر گردید
2.گشن بر وزن رسن:بزرگ و تناور
3-دار:درخت
2.گشن بر وزن رسن:بزرگ و تناور
3-دار:درخت
.
.
( دیوان-262 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر