۱۳۹۱ آبان ۲۸, یکشنبه

شب سیوم

ای به تو دل بسته سراپای من
پر شده از عشق تو دنیای من

روز و شبی خوش فرح انگیز رفت
خفتی و یک روز دگر نیز رفت

باز شب آمد که به دستان‌گری
آیم و کم کم کنمت رهبری

از تو بود سوز من و ساز من
گوش فرا دار به آواز من

.
.
( دیوان-237 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر