۱۳۹۱ آبان ۵, جمعه

غم مخور

گر به تو رنجی رسد از روزگار
خاطر خود رنجه مکن زینهار

شکوه ز کج تابی گردون مکن
با غم بیجا دل خود خون مکن

رامش تن،راحت روح ای عزیز
شکر و مداراست،نه جنگ و ستیز

حادثه گر با تو محابا نکرد
پنجه ی غم هم گرهی وا نکرد

درد درون را به خوشی جبر کن1
تند مشو،غصه مخور،صبر کن


1-جبر: شکسته بندی،جبران

.
.
( دیوان-246 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر