نفس هوی پرور خود خوار کن
آینه را پاک ز زنگار کن
گلشن فطرت تهی از خار کن
تا نشوی خوار جهان کار کن
کار کن
گر تو شوی طالب تن پروری
خصم تو گردد فلک چنبری
طالعت از کار کند یاوری
تا نشود از تو سعادت بری
کار کن
رشته ی فردا بکن امروز چیست
ضامن فردای تو امروز توست
هست ترا عقل و دل و تن درست
تا نشود پای تو در راه،سست
کار کن
دشمن خونخوار بشر کاهلی است
مانع فیض ابدی مهملی است
روح کسل مظهر ناقابلی است
خصم وطن دشمن دین تنبلی است
کار کن
منبع فیض ابدی چیست کار
هستی بی کار بود ناگوار
کس به بطالت نکند افتخار
کارگر از کار شود کامگار
کار کن
خواب گران از سر خود دور کن
خانه ی ویران شده معمور کن
مکتب خویش از روش مور کن
دیده ی بدخواه وطن کور کن
کار کن
خیز و ره آتیه هموار کن
کار کن و طالع خود یار کن
گویمت این لفظ و تو تکرار کن
کار کن و کار کن و کار کن
کار کن
.
.
( دیوان-310/11 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر