۱۳۹۱ مهر ۱۲, چهارشنبه

تقدیر و تدبیر

چند شکایت کنی از سرنوشت
کی است نگارشگر این خط زشت

دشمنی پیر فلک با تو چیست
کیست عدوی تو درین عرصه کیست

منکر تقدیر نیم من،ولی
یاور او خود توئی از کاهلی

خیز و توکل کن و گامی بزن
بر سر این فکر لگامی بزن

سست مکن رشته تدبیر را
سخت مدان پنچه ی تقدیر را

خیز و به منزل برسان بار را
در کف تقدیر مهل کار را

رهبر تقدیر جهانداور است
لیک ترا نیز همو رهبر است

نیست خدای تو حسود و بخیل
میوه دریغ از تو ندارد نخیل

دست فرا کن رطب تر بچین
میوه ازین نخل برآور بچین

ور تو بر آنی که ز شاخ بلند
میوه فتد تا تو شوی بهرمند

شکوه مکن از فلک کج نواز
با هوس میوه ی شیرین بساز

.
.
( دیوان-224/25 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر