۱۳۹۱ مهر ۲۲, شنبه

سعدی پرست

هر که با سعدی ست دشمن،دشمن جان من ست
دشمن جان من ست آنکو به سعدی دشمن ست

وصل سعدی گر نخواهد مدعی حیرت مدار
مدعی خفاش و سعدی آفتاب روشن ست

خشک مغزی کش به دامان نیست جز آلودگی
طعنه بر سعدی زند کو شاعری تر دامن ست

ای سبکسر خصم سعدی باش و عوعو کن از آنک
چون تو سعدی دوست گردی جای آه و شیون ست

پای سعدی را گزند از زخم دندان تو نیست
لطمه بر دندان مزن اندام سعدی آهن ست

تیر شیطان فطرتان هرگز نیفتد کارگر
بر همایون پیکری کو را خدائی جوشن ست

بوستان را تیره مغزی چون تو نتواند ستود
درخور ذوق تو ای بیچاره دود گلخن ست

بی تمیزی گر گلستان را نخواهد عیب نیست
گو جعل سرگین پرست افتد که گلشن،گلشن ست

ملک ایران نامدار از سعدی و امثال اوست
دشمنی با نام اینان دشمنی با میهن ست

ناسزا گفتن به نیکان از بد اندیشان سزاست
ناسزا باشد کسی کش ناسزا گفتن فن ست

ناسزا گو آبروی خویشتن ریزد از آنک
خوب گفتاری چو او فارغ این بدگفتن ست

مذهب سعدی پرستی کار هر بی مغز نیست
پیروی زین طرفه آئین،جای من،کار من ست

.
.
( دیوان-12/13 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر