دانی که خدای عدل،کور است
کورست و ز حب و بغض،دور است
کورست و ز حب و بغض،دور است
شمشیر عدالتش بود تیز
تیز است همان مشام او،نیز
تیز است همان مشام او،نیز
زانجا که مقام کبریاییست
دلخور ز شمیم بینوایی است
دلخور ز شمیم بینوایی است
القصه خدای عدل،پیوست
آنسو گرود که زور و زر هست
آنسو گرود که زور و زر هست
.
.
( دیوان-217 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر