شعر من چیست؟ آه بیاثری
سر برآورده ز آتشین جگری
سر برآورده ز آتشین جگری
پرتوی زود میر و گرم آهنگ
چون فروغی که خیزد از شرری
چون فروغی که خیزد از شرری
اشک لرزندهیی که از وحشت
مانده در چشم طفل بیپدری
مانده در چشم طفل بیپدری
* * *
صورتی از دل شکستهی ماست
منعکس گشته در بیابانی چند
منعکس گشته در بیابانی چند
زیر امواج آهی اشک آلود
حلقه در حلقه داستانی چند
حلقه در حلقه داستانی چند
فکر من با همه زباندانی
مانده در دست بیزبانی چند
مانده در دست بیزبانی چند
* * *
طبع من با نوای ناموزون
غرق رویا و مست نغمه گریست
غرق رویا و مست نغمه گریست
خبر از خویشتن ندارد لیک
باخبر از جهان بیخبریست
باخبر از جهان بیخبریست
شعر ما را اگر هنر خوانند
هنری در کمال بیهنریست
هنری در کمال بیهنریست
* * *
شعر من صورتی است گرد آلود
که جمالی غم آشنا دارد
که جمالی غم آشنا دارد
صورتش همچو روی دهقانان
در دل تیرگی صفا دارد
در دل تیرگی صفا دارد
سخنم با همه کج آیینی
رازکی نیز با خدا دارد
رازکی نیز با خدا دارد
* * *
آید از دلشکسته شعر درست
شعر من از دلم شکستهترست
شعر من از دلم شکستهترست
لب اشکم ز آه دل شده خشک
چشم آهم ز آب دیده ترست
چشم آهم ز آب دیده ترست
گر نگریاندت،بسوزاند
دود شعر من آتشین اثرست
دود شعر من آتشین اثرست
* * *
ناز شاعر نیاز شعلهوریست
خفته در حجب خانه پردازش
خفته در حجب خانه پردازش
بینیازانه شاید ار بخرند
این خدایان دلبری نازش
این خدایان دلبری نازش
بر رگ جان خستهاش بزنید
ناخنی تا برآید آوازش
ناخنی تا برآید آوازش
.
.
( دیوان-305/06 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر