ز چشمی باده نوشم مست و دل را
به چشم می فروشان میفروشم
به چشم می فروشان میفروشم
هم از کالای هستی،آنچه دارم
بدین گیسو به دوشان،میفروشم
بدین گیسو به دوشان،میفروشم
* * *
مکن عیبم که در پایان پیری
بدینسان فتنهام گل منظران را
بدینسان فتنهام گل منظران را
من آخر دوست دارم،دوست دارم
پریرویان و حوری دلبران را
پریرویان و حوری دلبران را
* * *
ز سر تا پای این مستی فروشان
شمیم نوجوانی میتراود
شمیم نوجوانی میتراود
از آن لبهای شکر بوسه،آرام
شراب زندگانی میتراود
شراب زندگانی میتراود
* * *
ازین گیسو به دوش افکندگان پرس
که ما را از چه،بیآرام کردند
که ما را از چه،بیآرام کردند
نه با لبخند،کاین دلکش نگاهان
لبی کج کرده،ما را رام کردند
لبی کج کرده،ما را رام کردند
* * *
ز موج گیسوانی بیقرارم
ز مینای نگاهی مست،مستم
ز مینای نگاهی مست،مستم
اگر بر عقل من خندی تو،غم نیست
من این آهو وشان را میپرستم
من این آهو وشان را میپرستم
.
.
( دیوان-413 )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر