۱۳۹۱ دی ۳, یکشنبه

کهنه پوشان

باش به هم‌بازی خود مهربان
تلخ مشو ای گل شیرین زبان

طعنه به اطفال پریشان مزن
ناخن غم بر دل ایشان مزن

گر شوی از جامه‌ی نو خودفروش
آه کشد دخترک ژنده‌پوش

کهنه لباسان دلشان نازک‌ست
آن دل چون شیشه نباید شکست

دختر من،جامه‌ی او ژنده است
لیک دلش گوهری ارزنده است

از تو اگر حل نشود مشکلش
دست توانی که نهی بر دلش

نیست گرت شربت شیرین به دست
دلبر من،نقل تبسم که هست

.
.
(دیوان-222/23 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر